۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه


"آموزگاران"
دستم گرفتند، چشمم گشودند
راهم نمودند، آموزگاران
آرام راندند، ناکام رفتند
بی نام خفتند، آن نامداران
در شهر دانش، فرزانه بودند
در موطن عشق، دیوانه بودند
در کوی مستی، مستانه بودند
هم عاشق و هم جانانه بودند
آن جانثاران، آن جانثاران
هم دام بودند، هم دانه بودند
هم کدخدا هم خانه بودند
هم باده هم پیمانه بودند
دردی کش میخانه بودند
آن میگساران، آن میگساران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر